بازي

سلام

 

پیشتر ها از بازی کردن خیلی خوشم می اومد.از لبخند های مصنوعی.از یک سیاست مدار یا اقتصاددان معروف که کت شلوار خوش دوختی به تن کنه.مو هاش رو به مناسب ترین شکل آرایش کنه و بعد در حالی که یک لبخند دلنشین روی لب داره با افراد مختلف دست بده, سرش رو تکون بده , با بچه ها خوش و بش کنه و حرکت های نمایشی دل انگیز از خودش در بیاره...

ولی مدتی که گذشت چون به دشواری بازی کردن پی بردم و دیدم در حد توان من نیست ازش زده شدم.از لبخند های مصنوعی, سر تکون دادن ها و همه حرکت های دلچسب دیگه حالم به هم خورد.

حالا اگه حسش باشه لبخند می زنم اگه نباشه نه, اگه حسش باشه دست می دم و اگه نباشه نه, اگه حسش باشه خوش و بش می کنم و اگه نباشه نه. دیگه برام مهم نیست که بگن فلانی خودشو می گیره, یا چون خجالتیه این جوری می کنه, یا اصلا این فلانی دیگه تحویل نمی گیره, یا به به چه دختر خون گرمی, یا اه اه چه دختر یخی...

دیگه همه چی تموم شد.حالا دیگه خودمم.

خداحافظ                                    

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes