SALAM

سلام

یه سلام داغ داغ بعد از یه عالمه وقت.

همون طور که گفته بودم چند روزی می ششه که ما در خانه جدید مستقر شدیم ولی متاسفانه برنامه های من هنوز روال عادیش رو طی نکرده و مثلا من دیشب بعداز یه همه وقت کتاب خوندم.به هرحال این روزای اخر سال معلمهام تا می تونن حال گیری می کننو ما دیگه نمی دونیم از کدوم بنالیم.اتاق من هم هنوز کاملا شلخطه است و فکر می کنم شیما حق داشت بگه که من ذوق و شوق ندارم چون خودش روز اول همه چی رو مرتب کرد و خیلی سریع "کامی جونش" رو وصل کرد.

ما هفته دیگه تو مدرسه جشنواره غذا داریم و فکر می کنم چیز جالبی از آب دربیاد و اون هم از ابتکارات خانم "ل" عزیزه .راستی اون چند وقتیه که من و دوستم رو سرکار گذاشته . ما مشتاقانه منتظریم یه روز مچش رو بگیریم و بفهمیم خونش کجاست ولی اون همیشه زیرابی در میره.یه روز میگه دوره.یه روز می گه شمال شهره .یه روز می گه من متروی میرداماد سوار میشم و یه روز دیگه با ما تا دم مترو میااد دلی بعد خداحافظی می کنه و از پشت مترو می ره.اصلا به ما چه.

راستی امروز یکی از بچه های چند سال پیش مدرسه اومده بود سرمون و یه حرف جالب زد که خیلی خوشم اومد:"شما باید لم این رو بلد باشید که چه جوری هم شاگرد محبوب معلم باشید هم خیلی درسو جدی نگیرید."و یاد شعر یکی از بچه های سوم افتادم با این مضمون که:" حرف های بچه ها بوی تعفن نمره می دهد.بوی گند کارنامه."

خداحافظ

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes