سلام

امروز آسمون خیلی قشنگ بود.یه آسمون آبی, پر از ابرایی مثل پنبه.

امروز خانم "ن" باز هم اون اصطلاحش رو به کار برد:"کجا وایساده؟چه خبره؟!"

امروز دلم حسابی به حال "پیشها"مون سوخت.البته در اصل به حال آینده خودم.

بدبختها رخت خواب دشکشون رو هم تو مدرسه انداختن.امروز داشتم به این فکر می کردم که با وجود این که خونه جدیدمون خیلی بزرگتر از الانیه هست , ولی احتمالا دلم واسش تنگ میشه.چون ویوی خیلی خوشگلی داشت بخصوص تو" بهار.تابستون.پاییز.زمستون شب.روز....!"

اینروزها حتی به عیدهم امیدی ندارم.امتحانها مثل آوار ریخته سرمون و من فقط به چرت توی اتوبوس زندم.

امروز خانم "ن" باز هم با "ز"در مورد "زباله دانی تاریخ و ما متعلق به" جر و بحث کرد .و ما هنوز نفهمیدیم بحث خانم "ن" با "ف" درباره این که اون یک "مسلمون ایرانیه.یایه ایرانی مسلمون؟!"

به چه نتیجه ای رسید.

خداحافظ

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes