سلام
امروز "ف" غایب وجاش حسابی خالی بود. بخصوص که معلمها تا تونستن اعتقادات خلاف عرق ملی خود را ابراز کردن.
امروز تولد "م" ,صمیمی ترین دوست امسال من بود و اون از این که من اولین نفر بهش تبریک گفتم خیلی خوشحال شد.البته این جوری گفت .الله اعلم.
من هیچ وقت با هیچ کی صمیمی نمی شم و دوستام بهم می گن تو خیلی بی معرفتی!
به هرحال امروز همه چی به خیر گذشت ولی متاسفانه من عصر نتونستم بخوابم و الان دارم چرت می زنم.یکی از ذلایل اصلیش هم این بود که شیما تا دلش خواست در مورد ذوق و شوقش به اتاق جدیدش صحبت کرد.
من الان یک عالم کار دارم و باید برم .
خداحافظ